| سید مهدی سیدی |
سینما رفتن، تجربه ویژهای است اما گاهی بامزهتر هم میشود؛ مثلا موقعی که ناچار میشوی با بچهها به سینما بروی و یک فیلم کودکانه ببینی!
اینجاست که از همان اول دچار این شک و شبهه میشوی که آخر چرا باید وقتم را برای یک تفریح کودکانه تلف کنم؟ البته بسته به آن فیلم و وابسته به نوع نگاهت به فرزندپروری، پاسخ به این شک و شبهه متفاوت خواهد بود.
اینبار برای من تجربه خوبی در این زمینه رقم خورد. تماشای انیمیشن سینمایی «بچه زرنگ» در کنار بچهها. فیلمی به تهیهکنندگی بهنود نکویی و هادی محمدیان که با صداپیشگی برخی هنرمندان ازجمله هومن حاجی عبداللهی، هدایت هاشمی و میرطاهر مظلومی به یک اثر پرمخاطب تبدیل شده است.
در شرح مختصر فیلم آمده است:
«محسن پسر بچهای است که عاشق ابرقهرمانهای فیلمهاست و همیشه تلاش میکند تا با وسایل ابرقهرمانیاش به هرکس و هر چیزی کمک کند. اما در یک اتفاق نادر، محسن با ببری مواجه میشود که از گونه حیوانات منقرض شده ایران است و تصمیم میگیرد به آن حیوان کمک کرده و او را به زادگاهش باز گرداند.»
به نظرم فیلم آنقدر کشش و جاذبه دارد که نهتنها بچهها بلکه بزرگترها را در سکوت و هیجان، روی صندلیها میخکوب کند تا صحنههای پر زد و خورد فیلم را دنبال کنند.
اما در این میان، برای من نکته مهمتری وجود داشت. شاید برای اولین بار و یا از معدود دفعاتی بود دیدم یک نویسنده با ذوق و مسلط توانسته یک مفهوم مقدس دینی را در تنه و بدنه یک داستان کودکانه بگنجاند و با یک روایت تصویری حرفهای، پلهپله بدون اینکه دست خودش را لو بدهد مخاطب را به ایده پنهان خود که «امامت» است متصل کند.
نمیخواهم داستان را برای شما لو بدهم، ولی همینمقدار برای اینکه به دیدن این فیلم عطش پیدا کنید – میگویم انتهای داستان با یک تعلیق روایی جالب به امام رضا (ع) و حکایت ضامن آهو منتهی میشود.
دیدن این فیلم را به بچههایتان و حتی خودتان توصیه میکنم؛ قربهالیالله.