| سید مهدی سیدی |
میشود در لحظه متحول شد؛ مثل یک کاغذ سیاه که پشتش سفید است و با یک حرکت دست برمیگردد و چشم را با سفیدی و تازگی خود خیره میکند. این تحول عمیق از جنس تولد درونی است، مثل بذر صبورِ گیاهی نازک که ناگاه از دل کلوخهای زمخت صحرا، سر بیرون میآورد و خودش را به آفتاب میسپارد؛ یا مثل بهار نورس که یکباره کناره خاکستری جاده را به سبزی میکشاند.
این تحول و تولد از جنس انقلاب است، از جنس دگرگونی و از جنس اینرو به آنرو شدن؛ مهمتر آنکه این قبیل از تحول و انقلاب درونی، بارزترین ویژگی و ممتازترین خصیصه انسان است که در هیچ مخلوق دیگری یافت نمیشود.
اما چگونه باید بهصورت عمیق و پرسرعت متحول شد؟
چهار الزام و مرحله، لازم است:
1- شناخت:
هرمقدار که انسان نسبت به وضعیت بغرنج خودآگاهی داشته باشد و بداند نقطهای که در آن ایستاده به یک فاجعه تمامعیار شبیه است، نیرویی محرک درونش شکل میگیرد که او را با تمام قوا به سمت دگرگونی فشار میدهد و کمک میکند مقاومتهای ذهنیاش را بشکند و از سیمخاردار نفس بگذرد و به دوردستترین تپههای وجود کوچ کند.
2- عزم و اراده:
شناخت بهتنهایی کافی نیست، حتما باید با اراده درونی و عزمی پرصلابت همراهی شود تا ماشین سنگین انسان را از گردنه پرپیچ و شیب اصلاح بالا ببرد و به قله برساند. اختلال در اراده بزرگترین مانع برای متحول شدن است. کما اینکه انسانهای ضعیفالاراده همیشه در تکرار خود درجا میزنند.
3- شجاعت برای هزینه دادن:
هر تغییر هزینههای خاص خودش را دارد؛ و مطمئنا تغییرات بزرگ سنگینترین هزینهها را بر ذهن و عمل و زندگی انسان تحمیل میکند. اینجاست که باید هنگامه تغییر برای هر نوع هزینه آمادگی و شجاعت داشت.
4- استقامت و پایداری:
دگرگون شدن کار دشواری است و از آن دشوارتر ایستادگی در مسیر تغییر است؛ چون بهمحض تغییر کردن بادهای مخالف شروع به وزیدن میکند و دشمنان زخمخورده داخلی و خارجی دست به شمشیر وارد میدان میشوند تا انسان را پشیمان کنند و او را به حالت سابق برگردانند؛ و از جمله بزرگترین دشمنان، عادتهای پیشین است که تمامقد آدمی را به گذشته فرا میخوانند و چنانچه استقامتی در کار نباشد وجود انسان را ضربه فنی میکنند و از میدان تغییر باز میگردانند.