| سید مهدی سیدی |
چرا هرچه میدوی به مقصد نمیرسی؟ چرا هرگز از زندگیات راضی نمیشوی؟ چرا هیچوقت داشتههایت برایت کافی نیست؟ چرا مدام و مدام، بیشتر و بیشتر میخواهی؟ چرا هنوز یک خواستهات محقق نشده خواسته دیگر را جای آن مینشانی؟ اینقدر شتاب و سبقت برای چیست؟ تا کجا؟ تا کی؟ کدام نقطه قرار است متوقف شوی و نفس راحتی بکشی و بگویی که خدا را شکر رسیدم!
شاید خواستههایت را بهجای نیازهایت جا زدهای. نیاز چیزی محدود و لازمی است اما خواسته، امری نوشونده و اشتهاآفرین است. اصالت ندارد؛ حتی اگر به آن برسی وجودت را تکمیل نمیکند. چهبسا حفرههای بیشتری در وجودت بکارد که ناچار شوی با خواستههای بیشتری پرش کنی.
بلای عصر حاضر «رسانه» است. رسانههایی که هرروز و هرلحظه، حجم بزرگی از خواستهها را به ذهنت پمپاژ میکنند. رسانه استاد تولید «تصویر» است و انسان نسبت به تصویر بسیار شکننده و کمطاقت است. فقط کافی است تصویرِ چیزی جذاب، در ذهنش نقش ببندد آنوقت است که تمام ذرات زندگیاش را به سمت آن قبله حرکت میدهد.
رسانه آدمها و خواستههایشان را برای تو تزیین میکند. کاری میکند که تو تبدیل شوی به معدل همه آدمها. همه داشتهها و یافتههای دیگران برای تو تبدیل به خواسته میشود. آنوقت است که مدام میدوی تا چیزی از دیگری کم نداشته باشی، تا همه لذتها و قدرتها را تجربه کنی. همه آموزشها، همه تجربهها، همه مسافرتها و تیپها و شادیها. رسانه در ذهنت فرو میکند که توقف مجاز نیست. باید مدام بدوی تا بیشتر پیدا کنی. تا از دیگران کم نیاوری.
یکی گفته بود خوب است در زندگی گاهی توقف کنی، مقداری دندهعقب بروی؛ شاید آنچیزی که از آن سبقت گرفتهای همان آرزوهای چندسال قبلات باشد که برایت محقق شده و تو لذتنبرده، خواسته جدیدی را هدف گرفتهای.
«ایست و سکوت و مرور»، گاهی بد نیست؛ شاید راضیات کند.