| سید مهدی سیدی |
گاهی باید گذشت؛ باید نماند؛
باید همین اول جاده را گرفت و تا انتها پیمود؛
بین درختها، زیر آسمان آبی،
در انبوهی از قارقار کلاغهای عصبانی.
باید به بوق ممتد ماشینهای سرگردان توجهی نکرد؛
حتی باید در چشمان عابران پرسهزن خیره نشد.
گاهی شاید باید آوازی خواند، سوتی زد؛
سرخوش و شیدا تا بیانتهاترین نقطه کوهها بالا رفت؛
پشت کوهها شاید شهری باشد یا جنگلی و یا شاید دریایی آرام با یک قایق کوچک؛
شاید باید با همان قایق ناشناس با شجاعت و حیرت تمام، تا سرزمین جدید خوبیها پارو زد.
مهم نیست مقصد کجاست؛
مهم آن است که گاهی باید نماند؛
باید رفت…