| سید مهدی سیدی |
اولین مناظره انتخابات چهاردهم ریاستجمهوری برگزار شد. شاید فعلا انتخاب گزینه مطلوب سخت باشد اما جواب رد دادن به برخی نامزدها و انتخاب نکردنشان راحتتر است.
این معیارها شاخصههای خوبی است که اگر در رفتار و بیان هر نامزدی آشکار و پرتکرار بود قطعا به او رأی ندهیم.
1- رؤیا فروشی
برخی نامزدها رؤیاهایشان را به ما میفروشند. انشاهای بیسر و ته اما جذابی که نه قابلسنجش است نه کسی محقق نشدنشان را گردن میگیرد. چشمانداز داشتن خیلی خوب است اما پاستور را با مغازه دونبش رؤیافروشی اشتباه نگیریم.
2- ژست فروشی
بعضی نامزدها برای رأی آوردن ژست میگیرند؛ خود را در لحافی از حالتهای مصنوعی میپیچانند تا مردم را از واقعیت حقیقی خود دور کنند. نقاب همهچیزدان بودن یا درست در نقطه مقابل ژست اصلا کارشناس نبودن هر دو خطرناک است. یکی از ژستها تبلیغ «با همه کار کردن» است! روشن است که هر رئیسجمهوری بیاید قطعا نمیتواند با همه گروهها و دیدگاهها کار کند و قاعدتا دور میز هیئت دولت فقط آدمهای نزدیک به مسلک و مرام خود را دعوت میکند. پس این شعار، ژستی گمراهکننده است که اگر من باشم همه گروهها و جریانات را بازی میدهم.
3- سابقهفروشی
برخی نامزدها اصرار دارند سابقه پر فراز و فرود خود را به رأیدهندگان بفروشند بیآنکه اجازه دهند همان سابقه، شفاف و عیارسنجی شود. بههرحال ویژگی انقلاب اسلامی در آن بوده است که تمام جوانان همعصر انقلاب که اینک بیش از 50 سال سن دارند رزومههای پر و پیمانی در کارنامه دارند. پس صرف سابقه مفصل در این سازمان و آن دستگاه، کفایت مذاکرات را نمیدهد.
4- خود قهرمانپنداری
برخی نامزدها خود را یگانه قهرمان ملی میدانند و جوری وانمود میکنند که انگار هرکسی جز او انتخاب شود حتما ما را بدبخت میکند. پس انتظار دارند همه ما به سطحی از شعور و بلوغ برسیم که او را در مقام تنها منجی کشور برگزینیم!
5- قصهفروشی
بعضی نامزدها هنرشان در توصیف وضع موجود است؛ آنهم بهصورت داستانی و تراژیک؛ آنها قصهگوهای خوبی هستند منتها با طعم بدبینی و نفرت. داستانهایی از روند گذشته و وضع موجود میفروشند که خطخطی و چروک است: همهچیز بد است؛ همه چیز خراب شده است؛ ما نتوانستهایم؛ اگر بلد بودیم نباید بعد از چهل سال به اینجا میرسیدیم. این طبیعت ذهن انسان است که از داستانهای غمبار و تلخ استقبال بیشتری کند ولی عرصه ریاستجمهوری کلاس نمایشنامهنویسی نیست.