| سید مهدی سیدی |
همه که هفتاد کیلو نیستند. بعضیها وزنشان بیشتر است، بعضی هیکلشان ریزتر. اصلا بعضیها کودکاند؛ مجموع وزنشان به ده کیلو هم نمیرسد. نوزادها چه؟ مگر یک نوزاد چند ماهه بیشتر از پنج کیلو وزن دارد؟ اما چرا هر هفتاد کیلو را یک نفر حساب میکنند.
پاسخ چندان سخت نیست؛ چون از بدنهای شهدا یک تکه سالم موجود نیست. مدرسه التابعین در غزه قطعهقطعه شده است. بمبهای بیشرف اسرائیلی همه بدنها را پارهپاره کرده است. بدن را که نمیشود روی زمین و زیر آسمان رها کرد. بههرحال دستها و پاها را باید دفن کرد حتی اگر بدن نداشته باشد. سرهای بریده را چه؟ باید برای هر سر یک بدن جور کرد. اما چه میشود کرد وقتی سرها از شدت سوختگی ناشناس مانده است. پس باید برای «بدنسازی» معیاری در نظر گرفت. بدنسازی یا بهتر بگوییم «پیکرسازی»؛ تا بشود جنازه هر شهیدی را به حجم یک هیکل استاندارد جور کرد و به خاک سپرد.
باورتان میشود این داستان نه افسانه است نه کهن؛ تازه و زنده است. همین حوالی، پیش روی ما، در نوار غزه؛ دستپخت آمریکا و اسرائیل و تمدن بیوجدان غرب؛ و ما هنوز در بهت و حیرت نشسته و به تایپ و چت مشغولیم که خدایا شمارگان شهدای غزه دارد از چهل هزار جانِ بیگناه عبور میکند؛ غزه هنوز زنده است و اسرائیل حیوانتر از همیشه، خون میخورد و دنیا در افسون المپیک و پاریس خیره مانده است و سؤال بیپاسخ که چرا کسی کاری نمیکند؟!
اما فعلا همین مقدار کفایت میکند: یادمان باشد هر هفتاد کیلو یک شهید است.