| سید مهدی سیدی |
درست است که «خلاقیت» هم مثل خیلی واژههای بیچاره، مُد شده و از مفهوم واقعی تهی شده است؛ اما واقعیت آن است که خلاقیت خیلی چیز مهمی است. ما از خلاق بودن ضرر نمیکنیم اما لازم است بدون جوگیری یکبار با زبان ساده به این مفهوم حمله کنیم و تکلیف زندگیمان را با آن روشن کنیم.
نه به کلیشهها
در نقطه آغاز بیایید چند کلیشه غلط را از ذهنمان محو کنیم:
1- خلاقیت ذاتی است.
این حرف صد در صد غلط است. همه ما میتوانیم خلاق شویم. بپذیریم که خلاقیت از جنس قابلیتهای مادرزادی نیست که عدهای داشته باشند و دیگران از آن محروم باشند.
2- خلاقیت مخصوص شغل یا گروه خاصی است.
این حرف هم فریبنده است. اینجور نیست که فقط هنرمندها یا مخترعها باید خلاق باشند. خلاقیت باید حاکم برای همه شغلها و زندگیها باشد.
3- خلاقیت مربوط به شرایط رفاه و گشایش است.
این ادعا هم صحیح نیست. اتفاقا خلاقیتها عموما در زمان تنگی و گرفتاری و در نبود امکانات گل میکند. پس خلاق شدن را تا زمان پولدار شدن یا فارغالتحصیلی یا بعد از ازدواج به تعویق نیندازیم.
خلاقیت چه هست؟
خلاقیت از جنس راهحل و ایده جدید برای اقدام است؛ منتها با سه شرط:
– راهی که سریعتر ما را به هدف برساند.
– راهی که آسانتر و ارزانتر ما را به نتیجه برساند.
– راهی که درصد بزرگتری از هدف را برای ما تأمین کند.
ریشه اصلی خلاقیت چیست؟
خلاقیت در پناه سه ضلع یک مثلث ایجاد میشود:
1- تخیل 2- تفکر 3- سؤال
ما باید بیشتر خیالپردازی کنیم؛ دقت کنید خیالپردازی نه خیالبافی! قبلا درباره فرق این دو نوشتهام. فکرورزی درست نیز در پناه سؤالات روشن، موتور محرکه خلاقیت است.
سارقان خلاقیت کیستند؟
بعضی چیزهاست که خلاقیت ما را میکُشد و یا به سرقت میبرد:
1- ترسها 2- عادتها 3- تقلیدها 4- دستورالعملها و قالبها
خلاصه این هر چهار، آن است که باید مقداری از روزمره زندگی رها شویم و با جنسی از آزادی و حریت سقف تکرار را بشکافیم و به آسمان تازه راه پیدا کنیم.
منابع خلاقیت چیست؟
چشمهها و رودهایی است که خلاقیت ما را جاری میکند:
1- معصومیت کودکانه:
خوب است گاهی بدون قضاوت و یا با ذهن خالی با پدیدهها مواجه شویم؛ درست مثل کودکان که با هر پدیده، با نگاه دست اول و بدون سابقه مواجه میشوند برای همین حتی در بدیهیات شک میکنند.
2- تجربهها:
گاهی دانشهای کهن و یا تجربههای قدیمی به کار ما میآید تا با وسواس بیشتر به عمق پدیدهها پی ببریم و انواع جدیدی از راهحل را ابداع کنیم.
3- اشتباهها:
اشتباهات همیشه هم بد نیست. گاهی راه فرار است؛ درست مثل بعضی اختراعات بزرگ تاریخ که بر اثر اشتباه کودکانه یک دانشمند خلاق کشف و ابداع شده است.
4- بازیها:
بازیها را بازی نپنداریم. بازی حتی برای ما آدم بزرگها، دروازه خلاقیت است. هنگام بازی، عادتها و ترسها را دور میریزیم و حتی گاهی شیطنت میکنیم و از جلد خودمان بیرون میآییم. چیزی که در عالم واقع جرأت آن را نداریم.
5- فعالیتهای هنری:
خوب است در کنار مشغلههای روزمره زندگی، هنر یا هنرهایی را برای خودمان دستوپا کنیم و حتی بهصورت تفریحی و غیرحرفهای به آن بپردازیم. هنر، روح تازه به کالبد خسته زندگی تزریق میکند.
6- کنجکاوی:
اگر بهتان بر نمیخورد ناچارم واضح بگویم گاهی فضول بودن بد نیست. چاشنی کنجکاوی، میتواند ما را به فضاهای جدید و بکر زندگی وارد کند. البته حواسمان باشد فضولی و کنجکاوی، چاقوی دو لبه است!
جمله آخر
یکچیز مهم یادمان نرود. «خلاقیت» رقیب «سختکوشی» نیست. بلکه رفیق و همراه سختکوشی است. خلاقیت قرار نیست تنبلی ما را توجیه کند. مؤثرترین آدمهای دنیا آنهایی هستند که هم خلاق بودهاند و هم سختکوش.