| سید مهدی سیدی |
در دعای «جوشن کبیر» این اسم خدا آمده است:
یا مَن هُوَ فى حِکمَتِه لَطیف
ای خدایی که در حکمتش لطیف است.
ما خدا را به تدبیر و حکمت میشناسیم. کارهایش حسابوکتاب و برنامههایش دقت دارد. خدا مثل ما بندگان ضعیف نیست که بیگدار به آب بزند، احساسی شود، از روی خشم، تلافی و یا فشار روحی تصمیم بگیرد. او مدبر و حکیم است. هرچیز را آنگونه که میخواهد به نتیجه میرساند، هدایت میکند، سعادت میدهد، از بحرانها عبور میدهد، ابتلائات را به سرانجام نیکو میرساند و بلاها را به ساحل آرامش میکشاند و صدالبته که گاهی برخی بندگان گستاخش را در مکر و نقشه خود گرفتار میسازد تا یا تنبیهشان کند و یا سرجایشان بنشاند.
نکته مهم و حالخوب کن آن است که خدا در تمام فرایندهای حکیمانه خودش، لطیف هم هست. یعنی جنسی از لطف و محبت و جنسی از ظرافت و زیبایی در آن مستتر است. یعنی حکمتورزی خدا زمخت و شلخته نیست، تلخ و گزنده نیست، چرک و بههمریخته نیست. خدا داستان زندگی و هدایت را جوری مینویسد که در انتها از کارگردان راضی شویم. تکتک نقشهها و نقشها در انتهای سریال، برایمان مجددا معنا میشود و حالا میفهمیم هر دیالوگ، هر صحنه، هر توصیف، هر تعلیق برای چه در سناریو داستان جایگذاری شده است؛ و البته خدا در این لطفورزی صاحب قدمت و سابقه است: یا مَن هُوَ فى لُطْفِه قَدیم. او در لطفورزیاش گاهبهگاهی نیست؛ مستمر و علیالدوام لطف میورزد: یا دائِمَ اللُّطْف. او در تمام ساختوسازها و مصنوعاتش هم لطیف است: یا لَطیفَ الصُّنْع. او در لطف و محبتش دارای شرافت و بلندی و عظمت است: یا مَنْ هُوَ فى لُطفِه شَریف. انگار کسبوکار و مأموریت خدا لطفورزی است: یا مَنْ فِعلُهُ لَطیف. آنقدر که لطف و ظرافت و زیبایی او در هر چیز و هرجا و هرمکان نمایان و برجسته است: یا مَنْ أَظْهَرَ فى کُلِّ شَىْءٍ لُطفَه. لطف او ظاهر و آشکار است: یا مَنْ لُطْفُهُ ظاهِر.
با خودت فکر کن اگر خدا در عین قدرتمندیاش لطیف نبود، در عین تواناییاش صاحبت محبت نبود، در عین دقت و برنامهاش، صاحب لطافت نبود چگونه با او میتوانستیم کنار بیاییم. چگونه خود را به او میقبولاندیم. چگونه دلش را به دست میآوردیم و چگونه بهرغم خطاهای مکرر و عصیانهای پیدرپی از مناجات و رجوع به او لذت میبردیم.
پس این اسم خدا میتواند ورد هرروزه زبان و زمانمان باشد: یا مَن هُوَ فى حِکمَتِه لَطیف.