| سید مهدی سیدی |
دوستی تعریف میکرد کل دوران دانشآموزیام به یاد ندارم برای میوه زنگ تفریح، خیار یا پرتقال برده باشم؛ یعنی مادرم اجازه نمیداد. میگفت شاید یکی از بچهها بوی لذیذ آن را بشنود و دلش بخواهد ولی به خاطر فقر نتواند میوه بخورد.
از این جنس رأفتها، دلسوزیها و غصهداریها در جامعه ایرانی زیاد بوده است و هرکدام از ما داستانهای فراوانی از آن به ذهن داریم. اما به نظر میآید در شرایط حاضر جامعه به سمتی حرکت کرده که برخی مداراها و توجهات انسانی، کمرنگ شده و جنسی از خشم پنهان یا منفعتطلبی عریان در سلولهای اجتماع رخنه کرده است.
مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران گفته است سال 1402، بیش از ۱۰۰ هزار نفر به دلیل نزاع به مراکز پزشکی قانونی این استان مراجعه کردهاند.
خوب میدانیم بخش وسیعی از این نزاعها و کتککاریها سر مسائل جزئی در کوچه و خیابان اتفاق میافتد ولی ادامهاش به ضرب و جرح و خونریزی میکشد. ماشینی جلو ماشین دیگر میپیچد طرفین با قفل فرمان به جان هم میافتند. یکی با مغازهدار دعوایش میشود و هلش میدهد. دیگری سر جای پارک بدترین ناسزاها را میگوید و همینطور هزاران نمونه کوچک و کماهمیت که پیامدهای سرخ و تلخی بر کالبد جامعه تحمیل میکند.
ما در پیشینه ملی و مذهبی خود جنسی از فرهنگ مدارا و دعوت به آرامش داشتهایم که نقطه مرکزی آن صبوری و دلسوزی بوده است. مدیریت خشم از مهارتهای مهم مورد نیاز افراد جامعه است. قرار نیست همه نقصها را به تنشها و تلاطمهای جامعه ربط دهیم و بگوییم دیگر چارهای نیست؛ دوره زمانه اینطور شده است! نه! تمام جوامع در ادوار مختلف با سطوح مختلفی از مصیبت و سختی مواجه بودهاند؛ حال گاهی بیشتر گاهی کمتر. مهم آن است که جامعه به توانی از خودمدیریتی و نیروی درونی مراقبت از خویش مجهز شود تا در تنشها نشکند و نزاعهای ناچیز را به بحرانهای بزرگ و پروندهدار نکشاند. در این بین وظیفه متصدیان فرهنگی اجتماعی در کنار مسئولان امنیتی قضائی، سنگین و حیاتی است. باید به این آمارها حساس بود و برای جلوگیری از تورم آن چارهجویی و ریشهیابی کرد.