| سید مهدی سیدی |
خدا میخواهد «خوب» باشیم پس برای بد شدن هُل نمیدهد؛ تازه ممکن است خیلی زیرکانه ما را به سمت خوبیها هم جذب کند. انگار خدا زمینِ وجود را طوری شیبدار خلق کرده که به سمت خوبیها غلت بخوریم؛ این همان «فطرت» پاک ماست که با طعم خوبی به وجد میآید و با هر بدی دچار رنجش و تلخکامی میشود. این همان «وجدان» است که با بد کردنهای ما به درد میآید و میشود «عذاب وجدان». شاید هم جهنم از همین جنس و لعاب باشد؛ عذابی که درون خودمان اندوختهایم و در حرارت شعلههایش گُر میگیریم.
خدا نمیخواهد ما بد باشیم برای همین گهگاه بساط بدی را از پیش رویمان محو میکند و یا نقشههای پلید ما را بیآنکه بدانیم با مهندسی ظریف و پنهانی منهدم میکند. شاید اخم کنیم که چرا فلان موقعیت از بین رفت یا چرا ملاقات با فلانی لغو شد یا چرا بهمان طراحی من شکست خورد؛ شاید دلیل حکیمانهاش آن است که خدای مهربان، میخواهد با لطف مضاعفش ما را از ورطه یک هلاکتِ گامبهگام نجات دهد.
اما یادمان باشد خدا قرار نیست ما را به زور بهشتی کند. او زمینههای خوب شدن را با مقداری تخفیف و حمایت بیشتر برای ما فراهم میکند و با قدری مداخله در جهت کمرنگ کردن زمینههای بدی، بقیه کار را به خودمان میسپارد که: « إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِرًا و إِمَّا کَفورًا».
به تعبیری راه باز و جاده دراز! این ماییم که آیا توفیقها را قدر میدانیم یا از خودمان سلب توفیق میکنیم؟